به گزارش قدس آنلاین، به نظر نمیرسد این حلقه ساده در زنجیره تولید و عرضه کتاب در این سالها چندان مورد توجه مسؤولان اجرایی یا حتی قانونگذاران بوده باشد. ایرادهای سیستم پخش و ناکارآمدی آن به اندازهای است که برخی معتقدند در زمینه توزیع کتاب دستهای مافیایی در کار است؛ مافیایی که اجازه توزیع برخی کتابها را نمیدهد و در عوض زمینه را برای عرضه برخی دیگر از کتابها فراهم میکند؛ به عنوان نمونه برخی از فعالان یا کارشناسان صنعت نشر معتقدند از آنجا که از آغاز، صنعت نشر در دست روشنفکران بوده، در نتیجه قدیمیترین و بزرگترین مراکز پخش کتاب نیز متعلق به همین جریان فکری است که از پخش و توزیع سایر تولیدات از جمله کتابهای مرتبط با جبهه و انقلاب و نیز آثار مذهبی ممانعت میکند. این گروه از فعالان فرهنگی به وجود مافیا در سیستم توزیع و پخش کتاب در کشور باور دارند که فرصت عادلانه و برابر را از ناشران طیفهای مختلف فکری و فرهنگی میگیرد. بررسیهای جامجم و گفت و گو با تعدادی از ناشران و نویسندگان که برخی از آنها تمایل ندارند هویتشان فاش شود، از رمزگشایی درباره مافیای توزیع کتاب به وجود کارتلهای اقتصادی برای قاچاق کتاب رسیده که حتی آدرس و محدوده فعالیتهای این کارتلها هم مشخص است ولی تا امروز برخورد جدی با آنها صورت نگرفته است.
مافیای توزیع کتاب داریم؟
ناشران بزرگ که بیشتر آنها سیستم پخش خودشان را دارند، به وجود مافیا در سیستم توزیع کتاب اعتقادی ندارند اما ناشران کوچکتر و ضعیفتر معتقدند مافیایی در سیستم توزیع وجود دارد که اجازه رشد به آنها را نمیدهد. در این میانه هستند ناشرانی که دلایل دیگری برای این موضوع مطرح میکنند.
یکی از ناشران دولتی که نخواست نامش فاش شود در اینباره گفت: چیزی به اسم مافیا وجود ندارد اما در سیستم توزیع ممانعتهایی برای پخش عادلانه کتابها وجود دارد که ۷۰ درصد از این ناعدالتی ریشه اقتصادی دارد و ۳۰ درصد ریشه ایدئولوژیک.
برای پخشکنندگان کتاب این مهم است که کتاب بفروشند بنابراین فرقی نمیکند که کتابی که میفروشند متعلق به کدام جریان فکری باشد و به همین دلیل زمانی که کتاب دختر شینا پرفروش شده بود، پشت ویترین بیشتر کتابفروشیها حتی کتابفروشیهای متعلق به طیف روشنفکر هم میشد این کتاب را دید.
به اعتقاد این ناشر، جامعه هدف و مخاطبان کتابفروشیهای مختلف است که مراکز پخش را به سمت برخی کتابهای جریان روشنفکری یا جبهه فرهنگی انقلاب یا هر گرایش دیگری سوق میدهد. علیرضا بهرامی، شاعر و روزنامهنگار و فعال فرهنگی که برنامههای رادیویی متعددی درباره مسائل صنعت نشر تهیه و تولید کرده، به عنوان ناشری که موسسه انتشاراتی بزرگ و قدرتمندی ندارد و بسیاری اوقات ناعدالتی در سیستم توزیع را تجربه کرده، بهوضوح وجود مافیا در سیستم توزیع را رد میکند اما معتقد است ایرادهایی در این سیستم وجود دارد که به پخش ناعادلانه کتاب منجر میشود.
ایرادهای سیستم توزیع
ناعدالتی در توزیع و پخش کتاب مهمترین مسألهای است که به احتمال وجود مافیا دامن میزند اما بهنظر میرسد این معایب بیشتر از مافیای احتمالی در توزیع ناعادلانه و تضعیف ناشران کوچک و نوپا سهم داشته باشد. برخی از این معایب را به نقل از ناشرانی مانند بهرامی بخوانید:
برای اینکه در کشور ناشر باشید، مولف باشید و کتابفروش باشید، باید مجوز یا پروانه بگیرید اما «هرکسی» میتواند توزیعکننده کتاب باشد بدون اینکه هیچ رسمیتی داشته باشد، در هیج جایی ثبت نشده باشد حتی در ثبت شرکتها. میشود زیرپله داشت و یک اسم انتخاب کرد و آستینها را برای توزیع کتاب بالا زد.
امکان فعالیت «هرکسی» در زمینه توزیع کتاب، امکان بروز نابهنجاری را فراهم میکند از جمله اینکه یا افراد کارنابلد وارد حرفه میشوند که تصور درستی از این شغل ندارند یا نسبت به حرفهشان متعهد نیستند.
چند سال هم ممکن است کار بکنند اما بعد از مدتی بدون تسویهحساب با ناشران، غیبشان میزند یا اعلام میکنند پولی برای پرداخت به ناشر ندارند.
ناشر هیچ کاری نمیتواند بکند یا اگر هم اقدامی بکند به این زودیها نتیجه نمیگیرد و آنها هم میدانند ناشر راه به جایی نخواهدبرد. بنابراین ممکن است یک موسسه پخش دیگر تاسیس کنند یا حتی به یک شرکت پخش بزرگتر ملحق شوند که بیاعتمادی را به حوزه نشر تزریق میکند.
مراکز پخشی که به تعهداتشان عمل نمیکنند، باعث میشوند فضای کار برای دیگر توزیعکنندگان که منظم و مرتب و متعهد هستند، دشوار بشود.
چرا ناشران با مراکز توزیع غیررسمی همکاری میکنند؟
سیستم توزیع کتاب در ایران شامل شرکتهای رسمی و ثبتشده توزیع است که برخی آنها متعلق به ناشران هستند به علاوه تعدادی توزیع کننده غیررسمی و ثبت نشده. سوال اینجاست چرا ناشران با این توزیعکنندگان غیررسمی کار میکنند:
نشر کتاب و سیستم توزیع متناسب با هم رشد نکرده و در طول چند دهه تعداد زیادی موسسه انتشاراتی ثبت شده اما موسسه توزیع به اندازه کافی نداریم.
مراکز پخش بزرگ چند سال هست که دیگر ناشر جدید قبول نمیکنند؛ هم به دلیل مشکلاتی مانند محدودبودن فضای انبار و تعداد کارکنان هم به این دلیل که ناشر به هر اندازه با سابقهتر و شناخته شدهتر باشد، کتابهایش بهتر فروخته میشود.
در ساز و کار عرضه و تقاضا، عرصه برای ناشران کمتر شناخته شده، حتی با کتابهای مهم، تنگ است. وقتی با یک مرکز پخش بزرگ همکاری کنند راه به جایی نمیبرند چون مراکز پخش ما به هیچ وجه متخصص بازاریابی کتاب نیستند بلکه مثل یک ماشین مکانیکی عمل میکنند و هر چه را که کتابفروشی سفارش بدهد، تامین میکنند.
گمان نکنید مراکز پخش بزرگ کتاب در کشور ما بازاریابهای خبرهای دارند و بتوانند برای کتاب فرصتی ایجاد کنند. پخشیها فقط واسطه هستند و بازاریابی کتاب در جاهای دیگر از جمله در فضای مجازی صورت میگیرد.
در این شرایط، عرصه بر ناشران کوچک تنگ میشود و کتابهایشان حتی در مراکز پخش بزرگ هم مشتری پیدا نمیکند. در نتیجه تصمیم میگیرند با چند مرکز پخش همکاری کنند تا حداقل فروش کتابهایشان را تا درصد کمی، افزایش بدهند.
مراکز پخش غیر رسمی و تازهکار برای ناشرانی که جایی در مراکز پخش بزرگ ندارند، آغوش باز کردهاند. در نتیجه برای ناشری که کتابفروشی ندارد و برای عرضه کتاب راه دیگری هم جلوی پایش نیست، چارهای نمیماند جز اینکه درصدی از احتمال سوخت سرمایه را برای کار قایل باشد و با ناشران غیر رسمی و تازهکار همکاری کند.
روی پخش آنلاین میشود حساب کرد؟
پلتفرمهای فروش کتاب، به چند شیوه کار میکنند که علیرضا بهرامی آنها را به این ترتیب توصیف میکند و از یک اتفاق بد برای کتابهای ارزان خبر میدهد:
برخی پلتفرمها هیچ ارتباطی با ناشر ندارند، کتابهای مراکز پخش را روی سایت خودشان تبلیغ میکنند اگر فروشی داشتند از مرکز پخش کتاب مورد نظر را تهیه میکنند.
برخی دیگر از پلتفرمها متعلق به مراکز پخش هستند که تصمیم گرفتهاند علاوه بر کتابفروشیهای فیزیکی به شکل مجازی هم کتاب را بفروشند.
برخی شیوههای فروش در فضای مجازی صرفا به شکل ارائه یک پنل است؛ پنلی که هم مراکز پخش و هم ناشر، هم واسطههایی که نه ناشر هستند و نه مرکز پخش برای فروش کتاب از آن استفاده میکنند. این پنلها فرصت خوبی بودند برای عرضه کتابهایی که در مراکز پخش، خاک میخورند، کتابفروشی آنها را تحویل نگرفته و شانس فروش نداشتهاند.
به گفته علیرضا بهرامی به زودی و از ابتدای آبان دیگر کتابهای ارزان قیمت منتشر شده در سال ۹۷ و قبل از آن امکان عرضه در پنلها را نخواهندنداشت و همین اندک شانس را هم از دست خواهند داد؛ چون این کتاب زیر ۲۰ یا ۳۰هزارتومان قیمت دارند و چون پنلها قیمت بستهبندی و ارسال را بالا بردهاند دیگر ارسال کتابهای ارزان با قیمتهای به روز نشده، به صرفه نخواهد بود. برای ناشر به صرفهتر است که این کتابها را برای تبدیل شدن به خمیر کاغذ به بازیافت عرضه کنند.
رفع ایرادها شدنی است؟
ساختار توزیع و عرضه کتاب با ایرادهایی که در آن وجود دارد، نیاز به مافیا ندارد برای آنکه ناشران کوچک و خرد را به زمین بزند. در این بازار به اندازه کافی ناعدالتی و ظلم وجود دارد که برخی کتابها در ساختار معیوبش له شوند و از بین بروند. علیرضا بهرامی میگوید: خامانگاری است اگر فکر کنیم خلأ قانونی داریم. به نظرم نباید منتظر بنشینیم قانونی تصویب شود که شرایط را تغییر دهد. بلکه باید شرکت تعاونی، اتحادیه، صنف یا حتی جایی به اسم اداره توسعه کتابخوانی! مسؤولیتهای جدیتری به جز ممیزی را بر عهده بگیرند. در این این نهادها و نیز در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیازمند صداقت، اراده و صلاحیت هستیم که امور را هدایت کنند.
به اعتقاد این ناشر، نتیجه رهاشدگی صنعت نشر این است که ماهیت نظام کاپیتالیستی یا سرمایهداری نیست اما عرصه فرهنگ کاملا کاپیتالیستی است. او اضافه میکند: در بازار کتاب اگر برندی از نظر سیاسی، اقتصادی وجاهتی پیدا کرده باشد، نبض بازار را در دست دارد. هم ناشر است، هم مجموعه کتابفروشی دارد، هم سیستم پخش دارد و هم امپراتوری رسانهای. چندین نمونه از این برندها هم در جبهه انقلاب اسلامی داریم و هم در جبهه دگراندیش و هم در جبههای که ایدئولوژی برایش مهم نیست و فقط به منافع خودش فکر میکند.
بهرامی اضافه میکند: در نهایت برندهای چاق چه با قوانین حمایتی چه بدون آن سالبهسال چاق و چاقتر میشوند درحالیکه تولید محتوای ملی در برندهای بزرگ اتفاق نمیافتد. تولید محتوای ملی عموما در بنگاههای کوچک اتفاق میافتد.
برای همین در کشورهایی مثل فرانسه و آلمان برای حمایت از بنگاههای کوچک فرهنگی و اقتصادی برنامههای حمایتی دارند و برخی از آنها دارای بیش از صد سال قدمت هستند، چون بنگاههای بزرگ همه چیز را سودمحور در نظر میگیرند و کاملا فست فودی عمل میکنند. ارزش محتوایی مهم نیست! تیراژ بالا، سرعت و زرق و برق اهمیت دارد. جریان سرمایهداری بر همه چیز صنعت نشر حاکم شده ولی نمیخواهیم به روی خودمان بیاوریم.
قاچاق کتاب، نتیجه ایرادهای سیستم توزیع و نشر
بیعدالتی در نظام توزیع، رهاشدگی فضای تولید و عرضه کتاب در نهایت به شکلگیری کارتلهای بزرگ اقتصادی برای قاچاق کتاب منجر شده است؛ قاچاقی که به روشنی در روز روشن سفره دستفروشان کتاب را رنگ و لعاب بیشتر میزند و بساطشان را در متروهای زیر زمینی و گردشگاههای کوهستانی میکشاند. بر اساس توضیحات برخی ناشران، قاچاق کتاب دوآبشخور بزرگ هم دارد:
فقر بینشی خریدار کتاب و مسؤولان قضایی. خریدار به دلیل فقر بینش کتاب قاچاق میخرد شاید هم به دلیل مشکلات اقتصادی و مسؤولان قضایی معتقدند عرضه کتاب قاچاق به نوعی کمک به فرهنگ و توزیع محصول فرهنگی است یا حتی ناشر را به دلیل رعایت نکردن حق کپیرایت محکوم به این میدانند که کتابهایشان قاچاق شود!
مسؤولان و مدیران در بخش دولتی و خصوصی معتقدند سری که درد نمیکند را دستمال نمیبندند. قاچاق سازمانیافته کتاب، یعنی وجود کارتلهای اقتصادی بزرگ میتواند مخالفان خود را سر به نیست کند. اتومبیل یکی را به دلیل مبارزه با قاچاق آتش بزند، دیگری را دچار سانحه رانندگی کند یا هر مسؤولی که لغزشی را داشته تهدید کند و مانع مبارزه با قاچاق شود.
بهرامی میگوید: ما کارتل اقتصادی داریم؛ هم به شکل سازمانیافته هم به صورت خانوادگی. برادرانی که با هم دست به قاچاق میزنند و در نقاط مختلف تهران کتابفروشی تاسیس میکنند و هم برایشان کف میزنند یا آدمهای بیتناسب و نااهلی که زمانی ناشر شدند یا مرکز پخش تاسیس کردند که شغلی داشته باشند اما شکست خوردند و حالا برخی از آنها در زیر زمینهای منطقه ۱۱ حد فاصل خیابان انقلاب و جمهوری به وضوح دارند کتابهای ناشران دیگر را قاچاق میکنند و پیش خودشان حتما توجیهات انسانی و شرعی دارند از این دست که کتاب ارزان به دست قشر ضعیف جامعه میدهند و آنها را با ادبیات و فرهنگ آشنا میکنند.
واقعیت تلخ قاچاق کتاب این است که بیشتر ناشران حرفی دربارهاش نمیزنند چون میترسند که دیگر مراکز پخش با آنها کار نکنند یا حتی کارتلهای اقتصادی سراغشان بروند. به گفته علیرضا بهرامی، به هر دلیل اراده عملی برای برخورد با قاچاق کتاب وجود ندارد، جز در مقطع انتخابات اتحادیه ناشران و کتابفروشان که در یک هفته منتهی به انتخابات هر روز سولهها و تریلیهای حاوی کتاب قاچاق کشف میشد اما بعد از آن یکی دو وانت کتاب قاچاق کشف شده و بس!
مافیای توزیع کتاب داریم؟
ناشران بزرگ که بیشتر آنها سیستم پخش خودشان را دارند، به وجود مافیا در سیستم توزیع کتاب اعتقادی ندارند اما ناشران کوچکتر و ضعیفتر معتقدند مافیایی در سیستم توزیع وجود دارد که اجازه رشد به آنها را نمیدهد. در این میانه هستند ناشرانی که دلایل دیگری برای این موضوع مطرح میکنند.
یکی از ناشران دولتی که نخواست نامش فاش شود در اینباره گفت: چیزی به اسم مافیا وجود ندارد اما در سیستم توزیع ممانعتهایی برای پخش عادلانه کتابها وجود دارد که ۷۰ درصد از این ناعدالتی ریشه اقتصادی دارد و ۳۰ درصد ریشه ایدئولوژیک.
برای پخشکنندگان کتاب این مهم است که کتاب بفروشند بنابراین فرقی نمیکند که کتابی که میفروشند متعلق به کدام جریان فکری باشد و به همین دلیل زمانی که کتاب دختر شینا پرفروش شده بود، پشت ویترین بیشتر کتابفروشیها حتی کتابفروشیهای متعلق به طیف روشنفکر هم میشد این کتاب را دید.
به اعتقاد این ناشر، جامعه هدف و مخاطبان کتابفروشیهای مختلف است که مراکز پخش را به سمت برخی کتابهای جریان روشنفکری یا جبهه فرهنگی انقلاب یا هر گرایش دیگری سوق میدهد. علیرضا بهرامی، شاعر و روزنامهنگار و فعال فرهنگی که برنامههای رادیویی متعددی درباره مسائل صنعت نشر تهیه و تولید کرده، به عنوان ناشری که موسسه انتشاراتی بزرگ و قدرتمندی ندارد و بسیاری اوقات ناعدالتی در سیستم توزیع را تجربه کرده، بهوضوح وجود مافیا در سیستم توزیع را رد میکند اما معتقد است ایرادهایی در این سیستم وجود دارد که به پخش ناعادلانه کتاب منجر میشود.
ایرادهای سیستم توزیع
ناعدالتی در توزیع و پخش کتاب مهمترین مسألهای است که به احتمال وجود مافیا دامن میزند اما بهنظر میرسد این معایب بیشتر از مافیای احتمالی در توزیع ناعادلانه و تضعیف ناشران کوچک و نوپا سهم داشته باشد. برخی از این معایب را به نقل از ناشرانی مانند بهرامی بخوانید:
برای اینکه در کشور ناشر باشید، مولف باشید و کتابفروش باشید، باید مجوز یا پروانه بگیرید اما «هرکسی» میتواند توزیعکننده کتاب باشد بدون اینکه هیچ رسمیتی داشته باشد، در هیج جایی ثبت نشده باشد حتی در ثبت شرکتها. میشود زیرپله داشت و یک اسم انتخاب کرد و آستینها را برای توزیع کتاب بالا زد.
امکان فعالیت «هرکسی» در زمینه توزیع کتاب، امکان بروز نابهنجاری را فراهم میکند از جمله اینکه یا افراد کارنابلد وارد حرفه میشوند که تصور درستی از این شغل ندارند یا نسبت به حرفهشان متعهد نیستند.
چند سال هم ممکن است کار بکنند اما بعد از مدتی بدون تسویهحساب با ناشران، غیبشان میزند یا اعلام میکنند پولی برای پرداخت به ناشر ندارند.
ناشر هیچ کاری نمیتواند بکند یا اگر هم اقدامی بکند به این زودیها نتیجه نمیگیرد و آنها هم میدانند ناشر راه به جایی نخواهدبرد. بنابراین ممکن است یک موسسه پخش دیگر تاسیس کنند یا حتی به یک شرکت پخش بزرگتر ملحق شوند که بیاعتمادی را به حوزه نشر تزریق میکند.
مراکز پخشی که به تعهداتشان عمل نمیکنند، باعث میشوند فضای کار برای دیگر توزیعکنندگان که منظم و مرتب و متعهد هستند، دشوار بشود.
چرا ناشران با مراکز توزیع غیررسمی همکاری میکنند؟
سیستم توزیع کتاب در ایران شامل شرکتهای رسمی و ثبتشده توزیع است که برخی آنها متعلق به ناشران هستند به علاوه تعدادی توزیع کننده غیررسمی و ثبت نشده. سوال اینجاست چرا ناشران با این توزیعکنندگان غیررسمی کار میکنند:
نشر کتاب و سیستم توزیع متناسب با هم رشد نکرده و در طول چند دهه تعداد زیادی موسسه انتشاراتی ثبت شده اما موسسه توزیع به اندازه کافی نداریم.
مراکز پخش بزرگ چند سال هست که دیگر ناشر جدید قبول نمیکنند؛ هم به دلیل مشکلاتی مانند محدودبودن فضای انبار و تعداد کارکنان هم به این دلیل که ناشر به هر اندازه با سابقهتر و شناخته شدهتر باشد، کتابهایش بهتر فروخته میشود.
در ساز و کار عرضه و تقاضا، عرصه برای ناشران کمتر شناخته شده، حتی با کتابهای مهم، تنگ است. وقتی با یک مرکز پخش بزرگ همکاری کنند راه به جایی نمیبرند چون مراکز پخش ما به هیچ وجه متخصص بازاریابی کتاب نیستند بلکه مثل یک ماشین مکانیکی عمل میکنند و هر چه را که کتابفروشی سفارش بدهد، تامین میکنند.
گمان نکنید مراکز پخش بزرگ کتاب در کشور ما بازاریابهای خبرهای دارند و بتوانند برای کتاب فرصتی ایجاد کنند. پخشیها فقط واسطه هستند و بازاریابی کتاب در جاهای دیگر از جمله در فضای مجازی صورت میگیرد.
در این شرایط، عرصه بر ناشران کوچک تنگ میشود و کتابهایشان حتی در مراکز پخش بزرگ هم مشتری پیدا نمیکند. در نتیجه تصمیم میگیرند با چند مرکز پخش همکاری کنند تا حداقل فروش کتابهایشان را تا درصد کمی، افزایش بدهند.
مراکز پخش غیر رسمی و تازهکار برای ناشرانی که جایی در مراکز پخش بزرگ ندارند، آغوش باز کردهاند. در نتیجه برای ناشری که کتابفروشی ندارد و برای عرضه کتاب راه دیگری هم جلوی پایش نیست، چارهای نمیماند جز اینکه درصدی از احتمال سوخت سرمایه را برای کار قایل باشد و با ناشران غیر رسمی و تازهکار همکاری کند.
روی پخش آنلاین میشود حساب کرد؟
پلتفرمهای فروش کتاب، به چند شیوه کار میکنند که علیرضا بهرامی آنها را به این ترتیب توصیف میکند و از یک اتفاق بد برای کتابهای ارزان خبر میدهد:
برخی پلتفرمها هیچ ارتباطی با ناشر ندارند، کتابهای مراکز پخش را روی سایت خودشان تبلیغ میکنند اگر فروشی داشتند از مرکز پخش کتاب مورد نظر را تهیه میکنند.
برخی دیگر از پلتفرمها متعلق به مراکز پخش هستند که تصمیم گرفتهاند علاوه بر کتابفروشیهای فیزیکی به شکل مجازی هم کتاب را بفروشند.
برخی شیوههای فروش در فضای مجازی صرفا به شکل ارائه یک پنل است؛ پنلی که هم مراکز پخش و هم ناشر، هم واسطههایی که نه ناشر هستند و نه مرکز پخش برای فروش کتاب از آن استفاده میکنند. این پنلها فرصت خوبی بودند برای عرضه کتابهایی که در مراکز پخش، خاک میخورند، کتابفروشی آنها را تحویل نگرفته و شانس فروش نداشتهاند.
به گفته علیرضا بهرامی به زودی و از ابتدای آبان دیگر کتابهای ارزان قیمت منتشر شده در سال ۹۷ و قبل از آن امکان عرضه در پنلها را نخواهندنداشت و همین اندک شانس را هم از دست خواهند داد؛ چون این کتاب زیر ۲۰ یا ۳۰هزارتومان قیمت دارند و چون پنلها قیمت بستهبندی و ارسال را بالا بردهاند دیگر ارسال کتابهای ارزان با قیمتهای به روز نشده، به صرفه نخواهد بود. برای ناشر به صرفهتر است که این کتابها را برای تبدیل شدن به خمیر کاغذ به بازیافت عرضه کنند.
رفع ایرادها شدنی است؟
ساختار توزیع و عرضه کتاب با ایرادهایی که در آن وجود دارد، نیاز به مافیا ندارد برای آنکه ناشران کوچک و خرد را به زمین بزند. در این بازار به اندازه کافی ناعدالتی و ظلم وجود دارد که برخی کتابها در ساختار معیوبش له شوند و از بین بروند. علیرضا بهرامی میگوید: خامانگاری است اگر فکر کنیم خلأ قانونی داریم. به نظرم نباید منتظر بنشینیم قانونی تصویب شود که شرایط را تغییر دهد. بلکه باید شرکت تعاونی، اتحادیه، صنف یا حتی جایی به اسم اداره توسعه کتابخوانی! مسؤولیتهای جدیتری به جز ممیزی را بر عهده بگیرند. در این این نهادها و نیز در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیازمند صداقت، اراده و صلاحیت هستیم که امور را هدایت کنند.
به اعتقاد این ناشر، نتیجه رهاشدگی صنعت نشر این است که ماهیت نظام کاپیتالیستی یا سرمایهداری نیست اما عرصه فرهنگ کاملا کاپیتالیستی است. او اضافه میکند: در بازار کتاب اگر برندی از نظر سیاسی، اقتصادی وجاهتی پیدا کرده باشد، نبض بازار را در دست دارد. هم ناشر است، هم مجموعه کتابفروشی دارد، هم سیستم پخش دارد و هم امپراتوری رسانهای. چندین نمونه از این برندها هم در جبهه انقلاب اسلامی داریم و هم در جبهه دگراندیش و هم در جبههای که ایدئولوژی برایش مهم نیست و فقط به منافع خودش فکر میکند.
بهرامی اضافه میکند: در نهایت برندهای چاق چه با قوانین حمایتی چه بدون آن سالبهسال چاق و چاقتر میشوند درحالیکه تولید محتوای ملی در برندهای بزرگ اتفاق نمیافتد. تولید محتوای ملی عموما در بنگاههای کوچک اتفاق میافتد.
برای همین در کشورهایی مثل فرانسه و آلمان برای حمایت از بنگاههای کوچک فرهنگی و اقتصادی برنامههای حمایتی دارند و برخی از آنها دارای بیش از صد سال قدمت هستند، چون بنگاههای بزرگ همه چیز را سودمحور در نظر میگیرند و کاملا فست فودی عمل میکنند. ارزش محتوایی مهم نیست! تیراژ بالا، سرعت و زرق و برق اهمیت دارد. جریان سرمایهداری بر همه چیز صنعت نشر حاکم شده ولی نمیخواهیم به روی خودمان بیاوریم.
قاچاق کتاب، نتیجه ایرادهای سیستم توزیع و نشر
بیعدالتی در نظام توزیع، رهاشدگی فضای تولید و عرضه کتاب در نهایت به شکلگیری کارتلهای بزرگ اقتصادی برای قاچاق کتاب منجر شده است؛ قاچاقی که به روشنی در روز روشن سفره دستفروشان کتاب را رنگ و لعاب بیشتر میزند و بساطشان را در متروهای زیر زمینی و گردشگاههای کوهستانی میکشاند. بر اساس توضیحات برخی ناشران، قاچاق کتاب دوآبشخور بزرگ هم دارد:
فقر بینشی خریدار کتاب و مسؤولان قضایی. خریدار به دلیل فقر بینش کتاب قاچاق میخرد شاید هم به دلیل مشکلات اقتصادی و مسؤولان قضایی معتقدند عرضه کتاب قاچاق به نوعی کمک به فرهنگ و توزیع محصول فرهنگی است یا حتی ناشر را به دلیل رعایت نکردن حق کپیرایت محکوم به این میدانند که کتابهایشان قاچاق شود!
مسؤولان و مدیران در بخش دولتی و خصوصی معتقدند سری که درد نمیکند را دستمال نمیبندند. قاچاق سازمانیافته کتاب، یعنی وجود کارتلهای اقتصادی بزرگ میتواند مخالفان خود را سر به نیست کند. اتومبیل یکی را به دلیل مبارزه با قاچاق آتش بزند، دیگری را دچار سانحه رانندگی کند یا هر مسؤولی که لغزشی را داشته تهدید کند و مانع مبارزه با قاچاق شود.
بهرامی میگوید: ما کارتل اقتصادی داریم؛ هم به شکل سازمانیافته هم به صورت خانوادگی. برادرانی که با هم دست به قاچاق میزنند و در نقاط مختلف تهران کتابفروشی تاسیس میکنند و هم برایشان کف میزنند یا آدمهای بیتناسب و نااهلی که زمانی ناشر شدند یا مرکز پخش تاسیس کردند که شغلی داشته باشند اما شکست خوردند و حالا برخی از آنها در زیر زمینهای منطقه ۱۱ حد فاصل خیابان انقلاب و جمهوری به وضوح دارند کتابهای ناشران دیگر را قاچاق میکنند و پیش خودشان حتما توجیهات انسانی و شرعی دارند از این دست که کتاب ارزان به دست قشر ضعیف جامعه میدهند و آنها را با ادبیات و فرهنگ آشنا میکنند.
واقعیت تلخ قاچاق کتاب این است که بیشتر ناشران حرفی دربارهاش نمیزنند چون میترسند که دیگر مراکز پخش با آنها کار نکنند یا حتی کارتلهای اقتصادی سراغشان بروند. به گفته علیرضا بهرامی، به هر دلیل اراده عملی برای برخورد با قاچاق کتاب وجود ندارد، جز در مقطع انتخابات اتحادیه ناشران و کتابفروشان که در یک هفته منتهی به انتخابات هر روز سولهها و تریلیهای حاوی کتاب قاچاق کشف میشد اما بعد از آن یکی دو وانت کتاب قاچاق کشف شده و بس!
منبع جام جم
انتها ی خبر/
نظر شما